۱۳۸۹ دی ۲۰, دوشنبه

دستی بر آتش


دوشنبه 20 دی 89

10 نگاه:

اسحاق آقايي گفت...

سلام و درود
خوبه

محمدجواد گفت...

1-
نون تيري چه خَردن داره!
وِ هم گرمش!
ِمِن سرمي صب!
بَي ماسِ گُردَه گُردَه!

2-
-که وري دتا هيمي بيا بنه زر تاوه!
دوش يکلي خمير زمه!
-بِل تا ماس مه بخرم!
و اغو بگ!
-ته که و خو بييي، و گايل برده من زمينل.
ايبينيت اي کر چه ايکنه! وش نگم اي کارل بکنههم ويچه ايشينه هر چه نونه ايخرش!
وري دَ کِمين

سعيد گفت...

عكس كه هيج نظر محمد جواد هم عالي بود

ناشناس گفت...

پوزش:شولوغي كار بود لينك شدي

سعيد گفت...

به جاي دستي بر آتش بنويس-نون تيري يا مادر يا عشق اين عكس شايد يا بايد نامي از محبت مادري داشته باشد.
البته نظر شخصيست

محمدجواد گفت...

در جواب سعيد:
"بي بخت و حونه ي بي دي"

تيلشَ سل کُه
ايگار هَي التماس و اِلتِجا ايکنه
هَي باشو گپ ايزنه:
-چُووَل زي بِسوزيتو
نونَل زي بِرِيزيتُو
...غلومَسَن دو شويَ بَي کِمِ خاليِ
تيَش خو نديه
آسم ش درموني نياره
کار هم نيتره کِنه

کِميته نَ هم اَر نَبي
نَفتَ وَ خُم ايرِتَم و تَشَ خُم اينِهام!

امام جوني قربونت!
اَي خووا! ايمانَ بي امام مَکُه!

محمد ارژنگ گفت...

سلام
کاشکی آقا محمد جواد یه آدرس وبلاگ می ذاشتی
عجب قلمی داری خیلی زیباست
ما رو از این فاصله های دور بردی ولایتمون
دست مریزاد

نردبان آفتاب گفت...

در این زمانه که هجوم سهمگین فرهنگ غلط بیگانه محیط را غبارآلود کرده و بسیاری از جوانان ما را ز راه کج کرده است،تنها با یک قلم راست می توان وامانده زراه راست را به راهش باز گرداند...
پس قلمتان راست باد... [گل]
منتظر حضور سبزتان هستم....[گل][گل][گل]

محمدجواد کاظمي گفت...

اي بابا اين عکسه منو که ول نمي کنه!
بازم نشستم و در ادامه نظر دوم(مادر و اغو)يه نظر نوشتم(ادامه ي ماجرا). اينقدر زياد شد که کنتري آ ، کنترل ايکس ، حالا تُو وُرد پَد،‌کنترل وي. برا خودم نگهش داشتم. تا ببينم چيکارش ميشه کرد.
مي ترسم با اين کار ، تو اين ايام امتحانات، از کار و درس بيفتم.

ناشناس گفت...

سلام دوست گرامی
ممنون از محبت های شما
به نظر من کادر خوبی رو انتخاب نکردین.اگه از زاویه ی بالا عکسو می گرفتین بهتر بود.
موفق باشی...